و نیچه گریه کرد...
"و نیچه گریه کرد..." جزو آن دسته از کتاب هایی بود که بی برنامه وارد ساعات مطالعاتی ام شد. داستانی در دهه 1880 میلادی که با شخصیت های تاریخی قوام پیدا کرده. دکتر برویر به درخواست زنی که نیچه را از نزدیک می شناسد مأمور درمان افسردگی نیچه می شود بدون آن که خودش از این ماجرا باخبر شود! یکی از نکات قابل توجه کتاب این است که برای اجتناب از کسالت آور شدن رمان برخلاف انتظار مخاطب، نیچه شخص اول داستان نیست و به حاشیه می رود و آن چه که خواننده باید از او بداند همگی در لفافه و در خلال گفت و گوها با دکتر برویر که در مرکز داستان است مطرح می شود.
ریتم داستان در ابتدا کمی کند است و این شاید برای خواننده ایرانی خیلی خوشایند نباشد، اما باید دانست که اگر کمی در برابر این خصوصیت ادبیات اتریش ( که بخشی از آن ناشی از خواص جغرافیایی این کشور است) صبوری کنیم می شود با جریان داستان همراه شد و از این کتاب به عنوان یکی از تجربه های خوب رمان فلسفی نام برد.
اگرچه کتاب بیان و شکلی رمان گونه دارد اما بی تردید این داستان بر پایه اندیشه های فلسفی و با هدف معرفی اندیشه نیچه نوشته شده. این مسئله یادآور کم کاری های ما در حوزه معرفی اندیشه فیلسوفان اسلامی و ایرانی مان است. به جز کتاب " مردی در تبعید ابدی" که مرحوم نادر ابراهیمی نوشته و دست مایه ساخت فیلمی به همین نام هم شد، من عنوان دیگری که در راستای تبیین اندیشه های فلاسفه ایرانی باشد ندیدم. به هرحال حوزه رمان حوزه ای است که می توان چهره سخت فلسفه را در آن تلطیف کرد تا مخاطبان بیشتری را دربرگیرد.

من ایرانی ام، آرمانم شهادت...